پروفسور امین فعال سیاسی واز اعضا مرکزیت جبهه ملی ایران طی یادداشت ارسالی به دفتر پایگاه خبری پناه مردم نیوز به مناسبت کودتای ننگین استعماری ۲۸مرداد از نحوه کودتا ودلایل این اتفاق بد ونیز عوامل پشت پرده وحتی اتفاقات ناخوشایندی که استعمار آمریکایی-انگلیسی بر سر ملتمان آوردند پرده برداشت.
کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برای ساقط کردن دولت دکتر محمد مصدق با برنامه ریزی شبکه های جاسوسی اینتلجنت سرویس و ام آی سیکس MI6 انگلیس و سی آی ا CIA آمریکا برابر ” طرح آژانس ” به امضای چرچیل و آیزنهاور رسید و با گرفتن نامه های سفید امضا از محمدرضاشاه پهلوی در عزل مصدق و نصب زاهدی به توسط کرومیت( کیم ) روزولت مامور سیا در خاورمیانه با هزینه کردن سه میلیون دلار و پرداخت آن به عوامل ناراضی ایرانی از جمله فواحش و اراذل و اوباش و لاتها و الواط تهران و جمعی از پرسنل شاغل و بازنشسته نیروهای نظامی و انتظامی به اجرا درآمد. نهضت ملی به رهبری مصدق، در حقیقت هم با استعمار خارجی و تسلط انگلیس بر نفت و مقدرات ایران طرف بود و هم با استبداد داخلی و تمرکز قدرت در دست شاه. به باور او شاه مقامی تشریفاتی بیش نبود که باید سلطنت کند نه حکومت. سرانجام استبداد داخلی و استعمار خارجی با هم توافق کردند و در کودتایی کثیف مصدق را از میان برداشتند.
البته محمدرضاشاه و به پیروی از او جمعی از سلطنت طلبان به کودتای ۲۸ مرداد، قیام ملی !! می گویند و عزل مصدق را به وسیله شاه در حدود اختیارات قانونی او می شمارند. به نظر من، در غیرقانونی بودن عزل مصدق و وقوع کودتا به دلائل زیر شک نباید کرد:
۱. صدور دستخط سفید امضا به امضای محمدرضاشاه در عزل مصدق.
۲. دادن کاغذ سفید امضا به کیم روزولت مامور سیا که هر چه او بخواهد در آن بنویسند و پر کردن آن نامه سفید امضا در غیاب شاه به خط هیراد، به نحوی که به تصدیق هر کارشناس خط و امضا، متن بر ورقه سفید امضا نوشته شده است، چرا که سطور اول با فاصله متعارف تحریر شده و بعد چون جا برای بقیه مطالب در ورقه از پیش امضا شده نمانده است کلمات خیلی تودرتو و نزدیک به هم و با حروف ریزتر و سطور پهن تر تحریر شده است تا از امضا فراتر نرود!
۳. دور شدن عمدی و حساب شده محمدرضاشاه از مرکز و رفتن وی به کلاردشت پس از دادن سفید امضا به مامور نشاندار دولت بیگانه که هرچه بخواهند در آن بنویسند.
۴. ابلاغ فرمان عزل مصدق در نیمه شب ۲۵ مرداد به او به توسط سرهنگ نعمت الله نصیری ( ارتشبد و رئیس ساواک سالهای بعد )، در حالی که اگر عزل قانونی و متعارف بود باید برابر عرف اداری در ابتدا تقاضای استعفای نخست وزیر می شد ودر صورت استکاف وی، نامه عزل با حضور شاه در پایتخت و در ساعات اداری به نخست وزیر ابلاغ شود.
۵. هماهنگی های جورج کندی یانگ George Kennedy Young در ایستگاه قبرس انگلیسی ها از طریق شبکه سری آماده سازی مردم برای اجرای کودتا برابر پروژه کمونیسم هراسی بدامن برای حذف مصدق از طریق تبلیغات ضد مصدق در جراید و مساجد و مجالس روضه.
۶. تصریح ملکه ثریا بختیاری ( همسر محمدرضاشاه در آن تاریخ ) در خاطرات منتشر شده خود با عنوان ” قصر تنهایی” به همکاری شاه با کیم روزولت مامور ویژه آیزنهاور برای اجرای کودتا و نیز دریافت پیام ویژه چرچیل به شاه دائر به تشویق او به اقدام قاطع برای رهایی از مشکل مصدق.
۷. فرار شخص شاه به همراه همسرش ملکه ثریا بختیاری از کلاردشت به رامسر و بغداد بلافاصله پس از ناکامی در عزل مصدق در ۲۵ مرداد که دلالت بین دارد بر این که خود شاه عمل خود را خلاف قانون تشخیص داد و درنتیجه مثل یک شخص خاطی از ترس تبعات عمل غیر قانونی خود از کشور فرار کرد و به بیگانه پناه برد و گرنه پادشاهی که به وظیفه قانونی خود عمل کرده باشد، بایست بر موضع قانونی خود بایستد و از آن دفاع کند نه آن که از صحنه فرار کند.
۸. گزارش محرمانه سفارت انگلیس در بغداد به وزارت امور خارجه انگلیس که شاه ایران در پی فرار به بغداد از طریق وزیر امور خارجه عراق به سفیر انگلیس در عراق پیام داده است دایر به این که من از سلطنت استعفا نکرده ام و اگر مرا بخواهید حاضرم برگردم.
۹. ملاقات شاه در بغداد با سفیر آمریکا و بعد رفتن او به رم برای ملاقات وزیر امور خارجه آمریکا در ایتالیا و کسب تکلیف و استمداد از آمریکا در رم. در حالی که اگر این هماهنگی نبود، رفتن شاه که خودش تحصیلکرده سویس و زبان دومش فرانسه و همسرش ثریا زاده و پروریده آلمان و دارای مادر آلمانی و دوتابعیتی بود به ایتالیا توجیهی نداشت!
۱۰. هماهنگ شدن شاه در ایتالیا با شبکه سری گلادیو با سرمایه گذاری ناتو زیر نظرسیلویو برلوسکونی ( بعدها نخست وزیر ایتالیا ) در پروژه بدامن که بیشتر به ترساندن ایرانیان از قدرت یافتن حزب توده و چمهوری شدن ایران در غیاب شاه به پروپاگاندا و ضد اطلاعات می پرداخت.
۱۱. اقرار و اعتراف و معذرت خواهی مادلین آلبرایت( وزیر امور خارجه آمریکا در دولت کلینتون ) و بعد دیگر مقامات آمریکا در دولت اوباما از باب دخالت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد.
۱۲. اعترافات نورمن داربی شایر انگلیسی مامور MI 6 درباره کودتای ۲۸ مرداد در پی شکست کودتای اولی در ۲۵ مرداد
۱۳. اعترافات و خاطرات جاسوسان و کارگزاران دست اندر کار کودتا همانند کیم روزولت، شوارتسکف و اردشیر زاهدی که با ذکر جزئیات بیان میکند کودتا چگونه طرح ریزی و عملیاتی شد.
۱۴. همکاران ایرانی کودتا علاوه بر سرلشکر فضل الله زاهدی و پسرش اردشیر زاهدی و تعدادی از پرسنل بازنشسته و شاغل نیروهای نظامی و انتظامی، ونیز برخی چهره های روحانی و مذهبی وابسته به دربار وطرفدار سلطنت، اراذل و اوباش و لاتها و الواط تهران بودند؛ مانندشعبان بی مخ، طیب حاج رضایی، حسین جگرگی، رمضان یخی، و پری بلنده و دیگر چاقوکشان و زورگیران محلات جنوب تهران که پیاده نظام کودتا شدند. عکس های آنان موجود و گزارش مکتوب شاهدان عینی آن روزها در دسترس است.
در مجموع ۱۵۰ نفر از نوچه های لات و لوت های جنوب شهر و تعدادی از روسپیان شهر نو به خیابان ها ریختند و با حمله به احزاب ملی و دفتر روزنامههای طرفدار مصدق با کمک تعدادی از نظامیان و ماموران شهربانی، دولت ملی مصدق را ساقط کردند و برابر طرح دولتهای انگلیس و آمریکا، کودتا کردند و دولت مشروطه طلب و قانون گرای مصدق را تحویل زاهدی دادند تا با عقد قراداد با کنسرسیوم، آمریکا در غارت نفت ایران با انگلیس شریک شود. پس شاه از رم به ایران بازگشت . نیکسون معاون رئیسجمهور آمریکا به ایران آمد و و دولت کودتا به اعتراض دانشجویان در ۱۶ آذر با گلوله پاسخ داد. حکمرانی ایران از آن پس به نظامیان و تکنوکرات ها و سیاسیون وابسته نظام برآمده از کودتای انگلیسی آمریکایی سپرده شد.
بعد از بر آمدن کندی هم انقلاب شاه و ملت به کمک تکنوکراتها عملی شد و شاه دیکتاتوری پیشه کرد، آزادی خواهی و اصول قانونی مشروطه را برنتافت و به جای آن که سلطنت کند، حکومت کرد و فضای سیاسی را دچار چنان انسدادی کرد که نتیجه اش به انقلاب ۱۳۵۷ منجر شد.
روزهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
فرار محمدرضاشاه از کلاردشت به بغداد و رم، کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ برنامه ریزی شده توسط شبکه های جاسوسی انگلیس و آمریکا برای حذف مصدق را عقیم کرد. در پی فرار شاه، تندروان خشمگین و زخم خورده – بویژه توده ای ها- به میدانداری پرداختند، مجسمه محمدرضاشاه و پدرش رضاشاه را از میادین شهرها پایین آوردند، به خیابان ها ریختند و فریاد زدند : ” ز قدرت توده ای شاه فراری شده. ”
دکتر سیدحسین فاطمی ( وزیر امور خارجه مصدق که بعد از کودتا اعدام شد ) هم سخنرانی تندی در بهارستان علیه شاه کرد و در روزنامه ” باختر امروز ” به محمدرضاشاه فحاشی کرد. صحبت از تغییر رژیم مشروطه سلطنتی به جمهوریت بین کنشگران سیاسی قوت گرفت. حزب توده ( وابسته شوروی اما جریانی که با اعدام صدها عضو شاخه نظامی اش به دستور مستقیم شاه بیشترین هزینه ها را داده بود) و حزب ایران ( ستون فقرات جبهه ملی که با اشتباهی تاریخی در دولت قوام با حزب توده ائتلاف کرده بود)، رسما خواستار جمهوری شدن ایران شدند. اما نه دکتر مصدق ، نه آیت الله کاشانی، نه روحانیت و نه عامه مردم ایران، کمترین تمایلی به جمهوریت و آمادگی برای آن نداشتند. تبلیغات روحانیون از یک طرف و شبکه جاسوسی بدامن با سرمایهگذاری ناتو از طرف دیگر به منظور تشدید کمونیسم هراسی و ترساندن مردم مذهبی از برباد رفتن خداپرستی و دین ورزی بر اثر احتمال به قدرت رسیدن حزب توده، شدت گرفت. عملا هم توده ای ها قوی ترین شبکه اجتماعی و تنها حزب منسجم سراسری ایران بودند. مردم عادی و عموما مذهبی ایران از جمهوریت و کمونیسم وحشت داشتند و مشکلات معیشتی شان هم با خالی بودن خزانه و نومیدی از حل مساله نفت و انشقاق بین مصدق و کاشانی از شور و شوق شان به همراهی با نهضت ملی کاسته بود.
خطر به قدرت رسیدن توده ای ها در تظاهرات اولین سالگرد ۳۰ تیر که جمعیت توده ای ها چندین برابر جمعیت احزاب ملی ( در غیاب ملی مذهبی های طرفدار کاشانی ) بود، به اثبات رسیده بود. در این شرایط حتی دکتر محمد مصدق هم بی گمان در دل ترجیح می داد که ایران به دامن شوروی نغلتد و اگر بناست روزی دولت او ساقط شود، باز هم منافع ملی در آن است که ایران در دست ایرانیان راستگرا ولو طرفدار دربار، انگلیس و آمریکا بماند تا آن که به دست توده ای ها به یک جمهوری از جماهیر اتحاد شوروی یا یکی از اقمار مطیع آن تبدیل شود. این است که در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دکتر مصدق و تیم او در کابینه اش به رغم علائم و نشانههای وقوع خطری دیگر برای کودتا پس از فرار شاه، حرکتی میدانی نکردند و یا آگاهانه یا با محاسبات غلط یا با سوء مدیریت به نیروهای ملی و توده ای فرصت مقابله با سلطنت طلبان را در میدان ندادند.
به این ترتیب صبح روز ۲۸ مرداد با آرامش شروع شده بود. تحرکات اندک گروهی قلیل شعاردهنده بر ضد مصدق به دکتر صدیقی ( وزیر کشور ) گزارش شد، اما رئیس شهربانی ( سرتیپ دفتری منصوب و منسوب مصدق ) با پنهان کاری آنها را فاقد اهمیت گزارش داد. این در حالی بود که طرح چکمه با همفکری و همراهی کیم روزولت مامور سیا و سرلشکر زاهدی مخفی شده ولی در ارتباط با کیم روزولت و جمعی از روحانیون طرفدار سلطنت وشاه در پایتخت ، عملیاتی می شد و کودتاچیان با به خدمت گرفتن اراذل و اوباش و فواحش شهر نو و توزیع پول بین آنان که تعداد آنان بیش از سیصد نفر نبود، حمله به باشگاه های احزاب ملی و دفتر روزنامه های طرفدار مصدق با پشتیبانی ماموران انتظامی را شروع کرده بودند. با برنامه ریزی های قبلی، نیروهای انتظامی مانع حرکت و حمله این جمعیت اراذل و اوباش نمی شدند و عملا آنان را پشتیبانی می کردند. اندک اندک که شعار ها بر ضد مصدق شکل قطعی گرفت، جمعی دیگر هم به آنان پیوستند. بعد به خانه مصدق هجوم آوردند و در برابر دفاع محافظان، نیروی نظامی به امداد تظاهرات کنندگان فرستادند.
همزمان تعدادی از افسران شاغل و بازنشسته سرلشکر زاهدی را به عنوان نخست وزیر منصوب شاه از اختفا بیرون آوردند و سوار بر تانک به باشگاه افسران رساندند و ساعت ۴ بعد از ظهر ۲۸ مرداد با تصرف رادیو، پس از مارش نظامی اطلاعیه تیمسار زاهدی رئیس دولت جدید را چنین پخش کردند که دولت مصدق ساقط شده و ” مصدق خائن و فاطمی وطن فروش متواری شده اند و مردم با قیام ملی خود پیروز شده و در تهران و تمام شهرستان ها، عوامل خائن را تحت تعقیب قرار داده اند.” !!
این پیام در حقیقت دعوت مردم عادی به پیوستن به کودتاچیان برای حمله و سرکوب نیروهای طرفدار مصدق بود، نیرویی که از سوی مصدق و جبهه ملی مدیریت نشد و از خانه بیرون نیامد، و اگر هم آمده بود توان مقاومت در برابر اراذل و اوباش و چاقو کشان امثال نوچه های شعبان بی مخ و طیب و رمضان یخی و امثالهم را نداشت. ثمره آن هم قتل و غارت و باجگیری و ارعاب و حتی تجاوز به زن و دختر مردم بی پناه در تهران و شهرستان ها به دست اراذل و اوباش بود. فجایعی که در پی این فراخوان روی داد، قابل بیان نیست. یک صحنه آن قتل سرگرد سید محمود سخایی ( رئیس شهربانی کرمان ) و قطعه قطعه کردن استخوان های او در کرمان و به آتش کشیدن خانه سید یحیی نظام زاده ،کشتن اولیایی با چاقو و زدن دکتر سروش بهلول و شامل اسکندری به قصد کشت در سبزوار بود. ایران درودی در خاطراتش از قطع انگشت کسان و پیدا شدن انگشتان در سطل زباله در این روزها در مشهد نوشته است.
در پی حمله به خانه مصدق، مصدق و چندتن از یارانش از جمله دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر سید علی شایگان، از دیوار منزل مصدق در خیابان کاخ جنوبی نزدیک خیابان شاه به خانه همسایه پناه بردند و پس از آن که خانه مصدق به وسیله مردم شاهدوست!! غارت و همه وسایل خانه واثاثیه حتی وان حمام خالی شد، در ۲۹ مرداد مصدق و همراهانش دستگیر و زندانی شدند.
.
از همان ساعات بعد از ظهر ۲۸ مرداد حمله اراذل و اوباش، به ادعای طرفداری از سلطنت، به هموطنان و شهروندان دگراندیش شروع شد و از روز ۲۹ مرداد به بعد بسیاری از هواداران مصدق نیز دستگیر شدند، اما به افسرانی که در عملیات براندازی شرکت کرده بودند یک درجه ترفیع داده شد. دستههای شعاردهنده بر ضد مصدق، در روز ۲۸ مرداد، حدود ۳۰۰ نفری بودند که بیشتر با کامیون حرکت میکردند، ولی ماموران انتظامی حاضر به جلوگیری از آنان نمیشدند و مانعی بر سر راهشان نبود. در آن روز ظرف چند ساعت سه بار روسای شهربانی کل تغییر یافته بودند. مصدق تا آخرین لحظه باور نمیکرد که دولت او که به قول خودش مستظهر به پشتوانه ملت بود، به این سادگی و آسانی سقوط کند و مردمی که در ۳۰ تیر گفته اند یا مرگ یا مصدق، حالا همصدا فریاد بزنند مرگ بر مصدق!
- نویسنده : پروفسور امین
- منبع خبر : پایگاه خبری پناه مردم نیوز
Saturday, 1 April , 2023